سفر دونفره به ترسناک‌ترین منطقه و مثلث برمودای ایران، ریگ جن

هیچ فرد دیگری با ما نبود هیچ صدایی نبود، شب، سکوت و کویر

به هیچ کس این سفر را پیشنهاد  نمی‌کنیم 

ریگ جن، شگفت‌انگیز‌ترین اسرار‌آمیز‌ترین و ترسناک‌ترین منطقه ایران است، با باتلاق‌های سهمگین که مرگ را برای هر موجودی زنده‌ای به ارمغان می‌آورد. اتفاقات بی‌پاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی‌داده و نمک‌زار‌های این منطقه محل دفن موجودات زنده بسیاری بوده است.

در حال حاضر در این منطقه هیچ علائمی از حیات دیده نمی‌شود. این کویر در جنوب غربی و غرب دشت کویر، جنوب سمنان، جنوب شرق گرمسار، شرق منطقه حفاظت‌شده کویر، شمال انارک و غرب جندق قرار گرفته و وسعتی برابر با 3800 کیلومترمربع دارد.

فرورفتن در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناک‌ترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبان گیر مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند. سال‌های متمادی، هیچ‌کس جرئت آنکه به «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرار‌آمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جرئتش را هم داشت،‌ به دلیل ناآشنایی با منطقه درراه می‌ماند.

مهم‌ترین مسئله اینکه اگر تابه‌حال کویر نوردی نکرده‌اید و به‌اصطلاح حرفه‌ای نیستید، برای اولین تجربه به‌هیچ‌عنوان ریگ جن را برنگزینید که در این صورت رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفه‌ای هستید حتماً گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله برای سفر به کویر، جیپ‌های سبک‌وزن است، نقشه را فراموش نکنید، برای سفر به ریگ جن حداقل باید به‌اندازه دو هفته آب، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید، در همین راستا شرح ماجرای سفر دو نفره اردلان کیوانی و پوریا رهنمایی به ریگ جن را با هم ‌می‌خوانیم.

سال 88 بود که با کویر ومقوله بیراهه نوری آشنا شدم سال 90 بود که برای اولین بار وارد منطقه کویر مرکزی ایران، ریگ جن شدم، سال‌ها سعی نمودم که بشنوم، ببینم و بیاموزم از سال 93 این فکر که این منطقه مرموز وهم انگیز را مغلوب اراده خودم بنمایم در ذهن من جای گرفت، چندین سال بر روی این فکر تحقیق و تجربه کردم و جوانب آن را با وقت خاص زیر نظر گرفتم.

تا اینکه به همت چندی از دوستانم (محمد جعفر زاده و علیرضا فروزان ) و به همراهی تنها کسی که حاضر شد در این سفر مرا همراهی کند (پوریا رهنمایی) در آذرماه 96 این فکر را جامعه عمل پوشاندیم از روزها قبل تاریخ حرکت را مشخص کردیم ( با توجه به فصل بارندگی منطقه و شرایط اقلیمی مسیر) در تاریخ  مذکور کلیه وسایل و  تجهیزات خدمه از جمله GPS (دو دستگاه ) تلفن ماهواره‌ای، دستگاه جوش، موتور برق، سنگ برش، سنگ ساب با پیچ و مهره، لوازم یدکی و هر آنچه که به نظرم ممکن بود در این سفر نیاز شود برداشتیم و به سمت شهر انارک حرکت کردیم . در شهرانارک سوخت‌گیری کردیم و 4 عدد باک 20 لیتری اضافه را نیز بنیزین زدیم و به راه افتادیم.

به سمت روستایی عشین به راه افتادیم بعد از گذر از منطقه کوه بزرگی به منطقه بابا خالد رسیدیم بعد از گذر از بابا خالد به ابتدای دم ریگ رسیدیم بعد از کم کردن باد لاستیک‌ها مقداری در ریگ نفوذ کردیم و مقداری هیزم جایی را که نسبت به شرایط محیط و باد مناسب بود را انتخاب و حدود ساعت 19 همانجا کمپ زدیم. بعد از شام و چایی آتشی آماده خواب شدیم اینبار یک تفاوت عمده داشت هیچ فرد دیگری با ما نبود هیچ صدایی نبود، شب، سکوت، کویر؛ در حقیقت هر کسی برای آرامش اعصاب خود نیاز به یک کویر دارد.

فردا صبح زود  شروع به پیمایش و گذر از دم ریگ شدیم . تمام مسیر ترس این رو داشتیم که خطایی نکنیم که ماشین رو گیر بیندازیم بعد از گذر از دم ریگ به ابتدایی دشت (کوچه‌های ریگ) رسیدیم با اندکی استراحت و تجدید قوا به راه ادامه دادیم حدود ساعت 14 به مرکز ریگ جن رسیدیم  این منطقه را حمید بریری که بنظر من شخص اول بیراهه‌نوردی ایران است بنام دشت دیپلم نامگذاری کرده و یک علم خاص که در عکس یادگاری مشخص است در آنجا قرار داده‌اند. در حقیقت میعادگاهی برای عاشقان طبیعت و به ویژه کویر نوردی می‌باشد. بعد از مراحل عکس یادگاری و قرار دادن عکس آقای حمید بریری در پای علم و صرف ناهار کمی استراحت نموده و ماشین حدود ساعت 15 بار دیگر به حرکت خود ادامه دادیم و تا ساعت 18 به حرکت خود ادامه دادیم به سمت جندق، نزدیک های غروب آفتاب یک جای مناسب پیدا و کمپ شبانه را برپا کردیم .

به هیچ کس این سفر را پیشنهاد  نمی‌کنیم 

دیگر آنقدر فشار روحی و عصبی نداشتیم،  به نظر خودم ما کارمون رو انجام داده بودیم و خطرها را پشت سر گذاشته بودیم  بسیار به شهر جندق نزدیک شده بودیم شاید حدود ساعت 3 ساعت دیگر رانندگی می‌کردیم می رسیدیم به شهر جندق ولی هیچ اصراری به پایان دادن سفرمون نداشتیم یا بهتر بگویم اصلا دلمون نمی‌خواست که سفرمون را زود تموم کنیم  به همین خاطر شب دوم را نیز در دل گرم، آرام و صمیمی کویر پناه گرفتیم و خوابیدیم . صبح روز سوم بعد از طی کردن حدود 320 کیلومتر به آسفالت رسیدیم و به سمت اصفهان حرکت کردیم، خدا را شکر می‌کنم که این کار پر خطر را سالم و سلامت و پشت سر گذاشتیم به هیچ کس این کار رو پیشنهاد  نمی‌کنیم  همانطور که دوستانم مرا از این امر بسیار منع می‌کردند.

اردلان کیوانی و پوریا رهنمایی