عبرتآموزی دلیل هدف از مراجعه به گذشته است
ضرورت بررسی جایگاه گذشته، تاریخ و میراث فرهنگی در قرآن کریم برای تعیین اهمیت آن در فرهنگ اسلامی از این روست که اصلی ترین خواستگاه تمامی ارزشها برای هر مسلمان قرآن است.
با مطالعه قرآن کریم به دو گونه آیات در ارتباط با گذشته بر می خوریم یک دسته آیاتی که به چگونگی شروع خلقت جهان و نحوه پایان گرفتن آن می پردازد و دسته ای که زندگی بشر بر روی زمین را تشریح می نماید .
قرآن آشکارا در آیاتی متعدد با تشریح کیفیت خلق آسمانها و زمین و چگونگی انهدام آنها نگرش انسان را از محدوده زندگی جاری او فراتر برده و این زندگی را در بستری بسیار وسیعتر مطرح می نماید . با این تذکر قرآن، ناپایداری جهان هستی وحرکت انسان در یک سفر بزرگ تاریخی به او گوشزد می گردد.
در دسته دوم آیات مربوط به «گذشته انسان» اشاره قرآن کریم به سرگذشت انسان و اقوامی که قبل از او می زیسته اند قابل توجه است.
برخی از محققین و مفسرین بر این باورند که تکرار یک مفهوم در قرآن علاوه بر جنبه تذکر، دلالت بر اهمیت موضوع مورد اشاره دارد.
سه منبع و مرجع اصلی هدایت مسلمین از دیدگاه مفسرین اسلامی، علوم الهی، علوم طبیعی و علم و معرفت است که منبع هر کدام به این شرح است قرآن بوجود آورنده علوم الهی است، طبیعت بوجود آورنده علوم طبیعی و تاریخ به زبان قرآن (ایام الله) بوجود آورنده علم و معرفت است .
آنچه که از مجموعه آیات روشن می گردد و مورد توافق اکثر مفسرین و مورخین مسلمان نیز قرار گرفته است جنبه عبرت آموزی تاریخ و آثار گذشتگان است .
آنچه مسلم است دعوت قرآن کریم برای مراجعه به آیات، دعوتی عمومی است و شامل همه مردم می شود . این بدان معنی نیست که همه مراجعه کنندگان به آیات قرآن قدرت درک و دریافت لازم را در رابطه با آثار گذشته دارند بلکه برای فهم و درک این موضوع شرایطی نیز لازم است. اما در مجموع قرآن کریم طبقه و گروه خاصی را مد نظر نداشته است.
کسانی مفهوم آیات الهی را در زمینه گذشته درک می کنند، که آمادگی لازم را برای دریافت حقیقت باطنی موجود در آثار فراهم نموده باشند. این افراد عبارتند از: اهل شنیدن، اهل تعقل و تحقیق، خردمندان، تیزهوشان، صاحبان درک، کسانی که از عذاب خداوند میهراسند و با تقوایان.
این یک امر طبیعی است که وجود چنین صفاتی در مخاطبین برای درک مفاهیم میراث فرهنگی نشان دهنده ارزش عظیمی است که قرآن برای مفاهیم موجود و قابل برداشت در این آثار قائل است . لذا بیننده گذشته باید دارای دو خصوصیت باشد: آمادگی فردی (عقل و هوش) و انگیزه (سؤال).
همانطوری که می دانیم توجه به آثار تاریخی و خصوصا حفاظت از آنها در جوامع اسلامی با ورود تفکرات غربی شکل گرفت؛ لذا ضرورت دارد بر این نکته تاکید کنیم که قرآن قرنها پیش از ورود این تفکرات مراجعه حضوری به آثار را سفارش نموده است. بخش عمده ای از این تاکیدات قرآن را در آیاتی می توان دید که با « آیا در زمین سیر نکرده اند تا بنگرند؟…» شروع می شوند. زمانی که در ادامه هر کدام از این آیات به میزان قدرت و آثار اقوام مختلف اشاره می شود از دیدگاه میراث فرهنگی بسیار قابل توجه می گردند. به عنوان مثال اشاره برخی از آیات قرآن کریم به نحوه از بین رفتن اقوام و باقی ماندن مساکن و منازل آنها و استفاده از این منازل توسط دیگران قابل توجّه است. «قصص آیه 58» یا اشاره این آیات به وجود بقایای اجساد این اقوام در خانه هایشان پس از وقوع زلزله «اعراف آیه 78» توسط علم باستان شناسی به اثبات رسیده است .
عبرتآموزی دلیل هدف از مراجعه به گذشته در جوامع اسلامی
عموم متفکران اسلامی هدف از مراجعه به گذشته را با الهام از قرآن کریم عبرت آموزی می دانند . اما این سؤال برای هر خواننده و شنونده ای ممکن است پیش بیاید که این عبرت آموزی به چه معنی است؟ اگر بخواهیم به صورت ساده به این سؤال پاسخ دهیم باید گفت که عبرت آموختن از یک واقعه چه در گذشته نزدیک و چه در گذشته دور یعنی نتیجه حاصل از واقعه ای را در موردی مشابه به کار گرفتن و قبول آنکه ، آنچه زمانی در تاریخ رخ داده ممکن است مجددا رخ دهد. به دلیل تغییرات محیط زندگی انسان امکان تکرار هیچ واقعه ای به صورت یک سان وجود ندارد بلکه می توان در تکرار حوادث شباهت های نسبی را جستجو کرد.
در عبرت گرفتن از گذشته با نوعی قانون یا فرمول حاکم بر روابط اجتماعی مواجهیم که می گوید:« گذشتگان چنین کردند و چنین دیدند، تو هم چنان کنی به همان نتیجه خواهی رسید.»
در قرآن کریم با آیات متعددی مواجهیم که نابودی اقوام گذشته را معلول عدم تمکین آنها به حقیقتی که توسط پیامبرانشان به ایشان ابلاغ شده می داند. البته بجز مسلمانان، پیروان ادیان الهی دیگر نیز به چنین باوری اعتقاد دارند و آن « مشیت الهی » در اتفاقات و حوادث است. قرآن کریم از این مشیت الهی به عنوان ‹ سنت الله › نام برده است .
این توجه و تکیه روشن قرآن کریم بر تغییر ناپذیری سنت الهی ضامن حقیقی امکان عبرت گرفتن از تاریخ در تفکر اسلامی است و جالب اینکه تحت تاثیر همین تفکر برخی از فیلسوفان غربی همچون «هیوم و هگل» چنین تفسیری از تاریخ دارند .
در بین مسلمانان سه نوع سنت وجود دارد: سسنت الله که غیر قابل تغییر و ثابت است، سنت النبی که در بر گیرنده رفتار و گفتار و کردار پیامبر اسلام (ص) و در واقع الگویی است از زندگی یک فرد کامل و سنت های اجتماعی که بر حسب گذشت زمان و تجربیات گوناگون اقوام مختلف کسب شده و در طول زمان در حال تغییر است.
بدین ترتیب متوجه می شویم که مراجعه به گذشته برای بهره برداری از این سه منبع ضرورت دارد .
به عنوان آخرین مطلب در زمینه توجه به گذشته در آیات قرآن کریم یک موضوع دیگر قابل برداشت است و آن برانگیختن و توجه دادن به مساله معاد است. در باورهای اسلامی زندگی این جهانی بی ارزش است و در واقع این جهان زمینه ای است برای ورود به جهان دیگر، یکی از راههایی که به تبیین حقیقت این موضوع می پردازد و به آن نیز توصیه می نماید مراجعه به آثار گذشتگان است.«بقره آیه 259»
امروزه انگیزه ها در نگاه به گذشته و میراث فرهنگی متفاوت شده و همین نگاه متفاوت باعث موفقیت هایی در حوزه این مقوله در جوامع اسلامی شده است.
سخن پایانی این مقاله را با نگاهی به آثار تاریخی موجود کشورمان ادامه می دهیم:
به اعتقاد همه ما مسلمانان قرآن کتابی است که دستوراتش بی زمانند. اگر چه خیلی از آیات وجود دارند که مربوط به دوران حیات رسول خدا(ص) بوده اند اما تعداد زیادی نیز جنبه عمومی داشته و نمونه آن آیاتی است که به مقوله گذشته می پردازند. این یک واقعیت است که به دلیل صنعتی شدن کشورها و تحت تاثیر عوامل طبیعی و انسانی صدمات جبران ناپذیری به آثار تاریخی وارد شده است.
وظیفه دینی، اخلاقی و ملی هر فردی حفاظت از آثار پیشینیان است
ما به عنوان یک مسلمان و ایرانی که دارای فرهنگی غنی و پر بار هستیم به استناد آیات قرآن کریم یک مسئولیت دینی و اخلاقی و از همه مهمتر ملی داریم که از آثار پیشینیان خود حفاظت و دفاع نماییم از سویی دیگر بر سیاستگزاران جامعه اسلامی یک تکلیف است که حفاظت از این آثار را تضمین نمایند. وقتی قرآن کریم چنین توجه ویژه ای به آثار دارد آیا ما نباید در شناسایی، مطالعه و معرفی هر چه بیشتر این آثار بکوشیم و زمینه های تحقق فرامین الهی را فراهم نماییم؟
ما می توانیم از طریق حفاظت از آثار مملکت خود به بهترین شکل و جلوگیری از وارد آمدن صدمات احتمالی به آنها زمینه انتقال این آثار را به آیندگان فراهم نماییم و دستورات قرآن کریم را نیز اجرا کنیم .
اگر در نظر بیاوریم که بر اساس روایت های دینی وجود قبرستان در دروازه شهر یا روستا برای یادآوری گذرا بودن زندگی این دنیای انسانی توصیه شده است پس چرا ما حفظ آثار و بناهای با ارزش تاریخی درون شهرها و یا تپه های تاریخی ورودی شهرها و یا احداث موزه ها را در برنامه های خود نگنجانیم؟ بدون شک تاثیری را که یک محوطه تاریخی یا یک موزه بر انسان می گذارد بیشتر از تاثیر یک قبرستان است و البته هر دوی اینها برای مراجعه به گذشته و آموختن و عبرت از آن، آنطور که قرآن کریم مد نظر دارد لازم هستند.
پاسخ دهید