حفظ آرامش در دوران جنگ برای حفظ سلامت جسم و روان اهمیت زیادی دارد. در چنین شرایطی، اضطراب و استرس طبیعی است اما یادگیری روشهای ساده برای آرام ماندن، کمک میکند بهتر تصمیم بگیریم و مراقبت بهتری از کودکان در بحران های جنگی داشته باشیم. این مقاله به شما راهکارهایی علمی و کاربردی ارائه میدهد تا در دل بحران، آرامش خود را حفظ کنید و با حمایت روانشناسان کلینیک بهارنو، این مسیر را راحتتر بگذرانید. با ما همراه باشید تا با هم آرامش را در دل این روزهای دشوار بسازیم.
برای حفظ آرامش خود در این دوران دشوار، از حمایت روانشناسان متخصص کلینیک بهارنو بهرهمند شوید. شما تنها نیستید، کمک حرفهای همیشه در دسترس است.
چرا حفظ آرامش در شرایط جنگ مهم است
در شرایط جنگی، همهچیز بههم میریزد؛ خبرهای بد، صداهای نگرانکننده، نگرانی برای عزیزان، و آیندهای نامعلوم. خیلی طبیعیست که آدم احساس ترس، اضطراب یا سردرگمی کند. اما درست در همین موقعیتهاست که آرام ماندن، نه فقط یک انتخاب، بلکه یک ضرورت میشود — برای اینکه بتوانی خودت را نگهداری و از اطرافیانت هم حمایت کنی.
وقتی اضطراب داریم، مغز ما مثل آژیر خطر دائماً در حال هشدار دادن است: «اگر این بشه چی؟»، «نکنه اون اتفاق بیفته؟»… این حالت باعث میشود تمرکز از بین برود، تصمیمهای عجولانه بگیریم یا حتی نتوانیم کارهای ساده را انجام دهیم. آرامش مثل ترمز اضطراری برای این ماشین شتابزده است. به ما کمک میکند نفس بکشیم، فکر کنیم، و درست عمل کنیم.
جنگ و نگرانیهایش معمولاً خواب را هم با خودش میبرد. وقتی شبها خواب کافی نداشته باشیم، هم بدنمان خسته میشود، هم ذهنمان کدر. ممکن است کمطاقت شویم، زود عصبانی شویم یا نتوانیم احساساتمان را کنترل کنیم. حفظ آرامش به ما کمک میکند تا خواب بهتری داشته باشیم؛ مثلاً با تمرین تنفس قبل از خواب، یا محدود کردن اخبار شبانه.
در شرایط بحرانی و اضطراب، مغز ما با دیدن صحنههای ناراحتکننده یا تجربههای سخت، در حالت «یخزدگی» میماند. انگار که زمان برایش متوقف شده باشد. این حالت میتواند تبدیل به «تروما» یا آسیب روانی ماندگار شود. اما خبر خوب این است: هر قدم کوچکی برای آرامسازی خودمان — از نوشیدن یک لیوان چای در سکوت تا قدمزدن آرام در حیاط — میتواند از شدت این زخمها کم کند.
پیامدهای عدم حفظ آرامش در شرایط جنگ
عــارضه توضیح علمی و روانشناختی
خستگی مزمن روانی مغز در شرایط مزمن تهدید و فشار، توانایی بازسازی خود را از دست میدهد و دچار فرسودگی ذهنی میگردد.
اضطراب مداوم بدن و ذهن در حالت آمادهباش دائمی قرار میگیرند؛ هورمون کورتیزول بالا میرود و تعادل روانی فرد مختل میشود.
اختلال خواب ذهن ناآرام مانع ورود به مرحله خواب عمیق شده و فرد را با کابوسها و بیداریهای مکرر مواجه میسازد.
ضعف حافظه و تمرکز افزایش استرس، کارکرد حافظه کاری و توانایی تمرکز را کاهش میدهد؛ تصمیمگیری دشوار و تفکر تحلیلگرانه مختل میگردد.
افسردگی فقدان آرامش مزمن، احساس بیمعنایی، ناامیدی و کرختی عاطفی را به دنبال دارد.
پرخاشگری یا طغیانهای ناگهانی ذخیره هیجانی سرریز میشود و در نبود آرامش، انفجارهای هیجانی در روابط فردی و اجتماعی بروز مییابد.
وابستگی به مواد و رفتارهای اعتیادآور افراد برای فرار از فشار روانی به محرکهای موقتی پناه میبرند؛ مانند الکل، دخانیات، پرخوری یا استفاده افراطی از رسانهها.
ناراحتیهای جسمی تنش مزمن روانی میتواند منجر به بیماریهای گوارشی، سردرد، فشار خون بالا و دردهای عضلانی شود.
احساس انزوا فرد در نتیجه فشار روانی و ناتوانی در برقراری ارتباط سالم، دچار گسست از جمع و تنهایی درونی میگردد.
حملات وحشتزدگی (Panic Attack) در نتیجه تجمع استرس، فرد ممکن است دچار حملات ناگهانی اضطراب شدید، تپش قلب و ترس از مرگ شود.
راهکارهای عملی برای حفظ آرامش در دوران جنگ
اگر می خواهید بدانید چگونه در دل طوفان، آرام بمانید؛ این بخش را با دقت بیشتری دنبال کنید. در دوران جنگ، آرامش یک اتفاق نیست؛ یک انتخاب است.
نه انتخابی ساده، و نه همیشه در دسترس. اما با تمرین، آگاهی و مهربانی با خود، میتوان آن را در دل همان جایی که همهچیز در حال فروپاشیست، ساخت.
شاید جهان بیرونی در آتش باشد، اما جهان درون را هنوز میتوان با یک دم و بازدم روشن نگه داشت. راهکارهایی علمی برای حفظ آرامش در دوران جنگ
۱. تنفس آگاهانه: نخستین پناهگاه همیشه با ماست
در هر شرایطی، اولین چیزی که در اختیار انسان است، تنفس اوست. بدن ما طوری طراحی شده است که تنفس آرام، سیگنالی به مغز میفرستد: «همهچیز تحت کنترل است.»
زمانی که تنش بالا میگیرد، کافی است چند دقیقه تمرین تنفس دیافراگمی انجام دهیم. این نوع تنفس، که شامل دم عمیق از بینی، نگهداشتن کوتاه و بازدم آهسته از دهان است، باعث فعال شدن سیستم عصبی پاراسمپاتیک و آرام شدن بدن میشود.
مثال عملی: چهار ثانیه نفس بکشید، چهار ثانیه آن را نگه دارید، و شش ثانیه بازدم کنید. این چرخه را برای چند دقیقه ادامه دهید. نتیجهاش را خواهید دید.
۲. محدود کردن ورودیهای ذهن: ذهن انسان مخزن زباله نیست
اگر ذهن را چون باغچهای در نظر بگیریم، اخبار منفی و تصاویر خشونتبار همان علفهای هرزی هستند که بدون مراقبت، تمام فضا را اشغال میکنند. مطالعات روانشناختی نشان دادهاند که مصرف مداوم اخبار ناگوار، باعث افزایش اضطراب، اختلال خواب و احساس ناتوانی میشود.
در شرایط بحرانی، «محدودسازی آگاهانهی مصرف اخبار» به اندازهی تغذیه یا خواب اهمیت دارد.
پیشنهاد کاربردی: بهجای دنبال کردن اخبار بهصورت پیوسته، تنها دو نوبت مشخص در روز را برای این کار تعیین کنید. در باقی زمانها، ذهن خود را به چیزهای دیگر مشغول نگه دارید: کتاب، موسیقی، یا گفتوگو با دیگران.
۳. نظم روزانه: ساختن یک جزیره آرامش در دل هرجومرج
مغز انسان به الگوها و تکرارها واکنش مثبتی نشان میدهد. در دل جنگ، جایی که همهچیز نامعلوم است، «داشتن برنامهای ثابت برای روز» به مغز این پیام را میدهد که هنوز کنترل ممکن است. حتی اگر بیرون آشوب است، درون میتواند ساختار داشته باشد.
این ساختار نیازی نیست پیچیده باشد؛ کافی است ساعت بیداری، وعدههای غذایی، زمانی برای حرکت، و دقایقی برای تنهایی و سکوت در آن گنجانده شود.
نکته مهم: شما با حفظ روتین، به خودتان میگویید: «من هنوز تصمیمگیرندهام، نه فقط بازمانده.»
۴. حرکت بدن: بدن باید بلرزد تا ذهن آرام بگیرد
ورزش صرفاً برای سلامت جسم نیست؛ راهی برای پاکسازی روان است. هنگام حرکت، بدن اندورفین تولید میکند؛ مادهای طبیعی برای بهبود خلق.
حتی حرکات سادهی کششی، پیادهروی کوتاه، یا چند حرکت نرمشی میتوانند استرس را کاهش دهند و احساس افسردگی را تعدیل کنند.
یادآوری ساده: اگر دسترسی به فضای آزاد ندارید، در همان اتاقی که هستید، میتوانید بنشینید و دستها و پاها را بهآرامی حرکت دهید. هرچه بیشتر حرکت کنید، کمتر در ذهنتان غرق خواهید شد.
۵. نوشتن احساسات: ذهن را روی کاغذ خالی کن
وقتی افکار و احساسات نگرانکننده در ذهن باقی بمانند، مثل آب آلوده در یک برکه راکد، هر روز تیرهتر میشوند. اما زمانی که آنها را مینویسیم، مثل این است که دریچهای باز کردهایم.
پژوهشها نشان میدهند که نوشتن منظم دربارهی تجربههای دردناک، باعث کاهش اضطراب و افزایش درک شخصی از شرایط میشود.
راهکار عملی: دفترچهای برای خود تهیه کنید. هر شب پیش از خواب، پنج دقیقه بنویسید: دربارهی آنچه گذشت، چیزی که ترسیدید، چیزی که امیدوارید. کلمات، درمانگرانی هستند که همیشه در دسترساند.
۶. بودن در کنار دیگران: ما برای وصل شدن ساخته شدهایم
در شرایط بحرانی، طبیعی است که انسانها بهسوی درون خودشان پناه ببرند. اما انزوا، سوخت اضطراب است.
ارتباط با دیگران، حتی کوتاه و ساده، بخشی از مغز را فعال میکند که به ما حس امنیت، معنا و تعلق میدهد. به همین دلیل است که یک گفتوگوی ساده میتواند مثل دارو عمل کند.
عمل ساده، اثر عمیق: از کسی بپرسید: «امروز حالت چطور بود؟» همین پرسش کوتاه، شاید آرامشبخشترین لحظهی روز او باشد—و شما را نیز آرامتر کند.
۷. پذیرش واقعیت: رنج از آنجا آغاز میشود که نمیپذیریم
یکی از اصول روانشناسی معاصر این است: «مبارزه با واقعیت، منبع اصلی رنج است.» جنگ، بحران و ترس واقعی هستند. اما تلاش برای انکار یا کنترل مطلق آنها، تنها اضطراب را بیشتر میکند.
آرامش، از لحظهای آغاز میشود که فرد تصمیم میگیرد انرژیاش را صرف آنچه در اختیار اوست، کند؛ نه آنچه فراتر از کنترل اوست.
تمرین ذهنی: بنویسید: «چه چیزهایی امروز در کنترل من بود؟» شاید فقط یک لیوان آب گرم، شاید مرتب کردن رختخواب. اما همان یک چیز، نقطهای برای ساختن آرامش است.
۸. مدیتیشن ذهنآگاهی: بودن، بیداوری، در لحظه
مدیتیشن ذهنآگاهی تمرینی است برای یادگیری سکوت درون. در این تمرین، انسان یاد میگیرد فقط باشد؛ بدون تحلیل، بدون پیشبینی، بدون قضاوت.
علم به ما میگوید که تمرین ذهنآگاهی بهطور محسوس، فعالیت آمیگدالا (مرکز ترس) را کاهش میدهد و بخشهایی از مغز را که مسئول کنترل هیجان و تصمیمگیریاند، تقویت میکند.
شروع ساده: هر روز ۵ دقیقه بنشینید. چشمها را ببندید. فقط به صدای نفستان گوش دهید. اگر فکری آمد، قضاوتش نکنید. فقط برگردید به نفس. این تمرین، راهی برای بازگشت به «اکنون» است—جایی که اغلب امنتر از آینده و گذشته است.
تمرینهایی برای آرام ماندن در بحران های جنگ
این تمرینها نه صرفاً «روش بقا» در جنگ، بلکه تمرینهایی برای تقویت درونیترین منابع روانی انسان هستند: توجه، پذیرش، شفقت، معنا، و خودتنظیمی هیجانی.
آن
پاسخ دهید